فهرست مطالب

اصطلاحات پزشکی

فهرست مطالب

اصطلاح درواقع “تعریف” است.یعنی می خواهد چیزی را به ما بشناساند.اول سری بزنیم به پرسشهای اساسی انسانها،تا ببینیم تعریفها چه جایگاهی داشته و چرا تولید میشوند.

پرسشهای چهارگانه عبارت اند از:

What is the nature of the thing?

Whether a thing exist?

Whether is the connexion of an attribute with a thing is a fact?

What is the reason of the connexion?

یا بطور ساده و خلاصه:

چیستی

هستی

خاصیت

دلیل خاصیت

هرانسانی با این سوالها زندگی میکند و پیش می رود.انگار که این چهار سوال از بدو تولد دراو نصب(install)شده و با ایشان به دنیا می آید.به نحوی که اگر درفردی این چهار سوال اساسی نصب نشده باشد،بدون حمایت دیگران ادامه ی حیات اش بعید بنظر میر سد.انگار این چهار سوال بخشی از سیستم عامل نرم افزار وجود آدمی اند.

به سه سوال آخر کاری نداریم.جوابهایی که درپاسخ به سوال نخست گردآوری می گردند،مجموعه ای را می سازند که به آن “تعریف”اطلاق می شود. definiens یا معرف یا دال یا حامل در یک سو با علامت سوالی درمقابل ،قرارمی گیرند. Definindum یا تعریف،مدلول یامحمول در دیگر سوی به مثابه ی کلیدی برای گشودن قفل سوال .

بدنیست سری به شیوه ی ساخت یا ارائه ی تعاریف بزنیم.که درواقع باید شناسندن امری غریب را درآینه ی شناخته شده های قبلی درما انجام دهند:

اقسام تعریف(به اختصار)

شرح

تعریف لفظی

شکل دایره المعارفی تعریف است.مثلا بایر: بی آب

تعریف حقیقی به رسم( تام یا ناقص)

شناساندن با بیان “امتیاز” شی می باشد

تعریف به حد (تام یا ناقص)

اساسی ترین نوع تعریف و بیان حقیقت شی است

تعریف به اجزاء

مثل آب :ترکیب هیدروژن و اکسیژن

تعریف به مثال

تشبیه دانش به نور

تعریف به تضاد

گرم :چیزی که سرد نیست

مواردفوق الذکر شایعترین شیوه ی تعریف می باشند وراههای دیگری هم وجود دارد.برخی اصطلاحات مثل “تام” یا “تعریف به حد” خود برای یک فارسی زبان ثقیل اند.چاره ای نیست و کتب منطق برای خویش اول باید چاره ای بیندیشند(حداقل برای رفع مشکلات پارسی زبانان).

هرچه تعریف مستقیم تر و بی واسطه ترباشد،درک و بخاطر سپاری اش آسانتر خواهد بود.

بدنیست برخی از اصطلاحات فوق را که خود نیاز به تعریف دارند بگشاییم:

تام (complete):تعریفی است محصول ترکیب جنس قریب(near genus) و فصل قریب(near differentia) .

(خب تا اینجا معلوم شد که چقدرچیز میدانم!). برای درک تعریف”تام”لازم است مقدمتا کلیات خمس (the five universals)توضیح داده شود و پیش از آن باید واژه ی”کلیات”تشریح گردد.که ما دراین بحث اصلاقصدآنرانداریم.

و تنها به آن اشاره ای میکنیم.

کلیات پنجگانه عبارت اند از:جنس(genus)،نوع(species)،فصل(differentia)،عرض(general accidental) عام و عرض خاص(specific accidental)

غرض از این بحث نشان دادن برخی پروسه های تولید یک “تعریف” درذهن آدمی است .کانالهایی که پیاپی جهت تعریف سازی استفاده می شوند.و قصد تشریح اصطلاحات ثقیل بکار رفته دراین علم را ندارم.(می شود به کتب مرجع منطق مراجعه نمود).درانتها ی سخن قراراست انتقادی صورت گیرد.خود علم منطق با اصطلاحات ثقیل اش (لااقل به زبانیکه درایران تدریس می شود)نیز موضوع انتقاداست!.

واماتوضیح مختصرکلیات خمس:

جنس(genus): پاسخ به سوال چیستی افراد با حقیقت یکسان.مثلا احسان و نادر و کاظم همگی انسان هستند.

نوع(species): پاسخ به سوال چیستی افراد با حقیقت مختلف است(چیستی مشترک).مثل چیستی مشترک چوپان،سگ گله و گوسفند،نوع حیوان است.

فصل(differentia):یک نوع را از سایر انواع درداخل یک جنس متمایز می کند.مثلا فصل “ناطق” برای انسان موجب تمیز او از سایر انواع حیوان می گردد.

از عرض(( accidentalمیگذریم.

ازدیاگرام روبرو،برای توضیح مثالهایی جهت چگونگی ساخت یک تعریف درذهن استفاده می کنیم.اصطلاحات انگلیسی تنها نزدیکی به، ودوری از”جنس” نخست که همانا انسان باشد،را بیان کرده و به این دیاگرام سلسله مراتب جنس گفته می شود.چه ترتیب توالی اجناس دردیاگرام را قبول داشته باشیم چه نداشته باشیم، نمی توانیم از تاثیر شگرف این باورناآگاهانه درتولید تعاریفی برای انسان درفرهنگ شرقی بگریزیم.مولانا این سلسله مراتب “جنس”را درقالب یک شعر به زیبایی شرح داده است:

از جمادی مُردم و نامی شدم               وز نما مُردم به ‌حیوان سرزدم

مُردم از حیوانی و آدم شدم                 پس چه ترسم؟ کی ز مردن کم شدم؟

حمله دیگر بمیرم از بشر                   تا برآرم از ملائک بال و پر

وز ملک هم بایدم جستن ز جو           کل شیء هالک الا وجهه

بار دیگر از ملک پران شوم              آنچه اندر وهم ناید آن شوم

پس عدم گردم عدم چو ارغنون           گویدم کانا الیه راجعون

نوع تعریف ساخته شده

روش ساخت

مثال

تعریف به حدتام

Near differentia + near genus

حیوان ناطق

تعریف به حدناقص

Near differentia +far genus

جوهر ناطق

تعریف به رسم تام

Near genus +specific accidental

حیوان ضاحک

تعریف به رسم ناقص

far genus +specific accidental

جسم ضاحک

با رجوع به دیاگرام شاید بهتر بشودجدول مزبوررا دریافت.دیاگرام مشابه درموردdifferentiaوaccidentalهم وجوددارد.که ما راازموضوع اصلی ممکن است دورنماید.

مثلا “راست قامت ضاحک” از ترکیب دو accidental یکی عام و دیگری ویژه بوجودآمده است.یا “مرغ زاینده”که تا امروز تنها به “خفاش”دلالت میکند،محصول ترکیب دو general accident با یکدیگر است.

درهرحال هم معرف و هم مرسوم(تعریف) هردو باید قریب به ذهن بوده،ارتباط تنگاتنگی بایکدیگر داشته باشند،و دلالت مستقیمی با ذهن خواننده یا شنوده ایجاد کنند.البته این “باید”، یک انتظار است ،نه یک نتیجه گیری آماری.

با نگرش به چگونگی شکل گیری تعاریف متوجه می شویم که چگونه برخی از تعاریف انتظارمان را بیش از بقیه برآورده میکنند مثلا اطلاق “حیوان ناطق” درمقایسه با “راست قامت ضاحک” بجای “انسان”.

از نظر منطقیون،تعریف لازم است:

–جامع باشد:یعنی دربرگیرنده ی تمام افراد با ویژگی مورد نظر باشد

– مانع باشد:یعنی شامل افرادغیر ،نگردد

– ازموضوع تعریف یا معرف،روشنتر باشد

– ایجاد”دور”نکند

که نیاز به توضیح ندارد

آیا دردانش پزشکی وسواس برای ارائه ی “معرف” ها درکتب مرجع وجوددارد؟

مرور اجمالی چند شیوه ی گزیده ی نامگذاری درپزشکی:

استفاده ازProper names

ابتدا طرح یک سوال ساده!.

الفاظ “آب” و “آفتاب”چه تصویری درذهن شما ایجاد می نمایند؟.بی درنگ تصاویری از مدلولهایشان.

اما کلماتی چون “اوسلر-وبر- رندو”،”چدیاک-هیگاشی” و “لوپوس” تاچه حدبه همان سرعت و قدرت منجر به بازیابی و رسم تصویر مدلولهایشان درذهن می گردند.مگرنه اینست که کلمات حمال مفاهیم اند و باید این کاررا با سرعت و کیفیت عالی انجام دهند(انتظارمان این است).کلمات فوق حتی درذهن اغلب پزشکان هم مدلول خاصی را برنمی انگیزند،چه برسد درذهن دانشجویان.

دردو کلمه ی نخست از پنج نام proper nameاستفاده شده که هرکدام از نامها درفرهنگ ودایره المعارف مربوطه دارای چند معادل غیر مربوطتر به آنچه نظورنظر ماست می باشند.

اسامی گفته شده مشتی از خروار بیماری های نامگذاری شده به اسم اشخاص درپزشکی است.اما چه ارتباطی درذهن، بین این حاملها و محمولشان برقرار می شود؟وبا چه سرعتی؟

میشود گفت هیچ ارتباطی!.مگر اینکه ذهن دانشجو با دانستن ماهیت بیماری به طرقی بین این نامها و محمولشان ارتباطی زبانی یا آوایی (صرفا! )بوجود آورده باشد.ایجاد مسیری اضافه درذهن برای آویختن این کلمات به داربست محفوظات قبلی.

قفسه ی محفوظات ذهنی ما مشابه ی قفسه های کتابخانه است.هر مطلب جدید درقسمت مطالب مشابه انباشت می شود.بین این کلمات و آموخته های قبلی درکمتر دانشجویی ارتباط برقرار می شود.

دانشجوی پزشکی دردوران آموزش به زبانی تقریبا مخصوص به این رشته آشنا میگردد.که درآن شایع ترین شیوه ی ابداع یک معرف جدید(که درمورد بیماریهای التهابی کاربرد دارد)افزودن پسوندitisبه نام مکان یا ارگان مربوطه است.مثلا gastr(معده)،و gastritis(گاستریت) به معنی ورم معده می باشد.همینطوراند سینوس و سینوزیت،برونش و برونشیت و..

جالب است برخی معرفها_مثل چدیاک هیگاشی- دراین زبان تازه آموخته شده توسط دانشجو هم آویزی جهت نصب ندارند.لذابسیار دوراز ذهن بوده و یادگیریشان دشوار است.

تعریف به اجزاء

حال به کلمات ذیل توجه کنید(که بازهم نام چندبیماری اند):

Ataxia-Telangectasia

Idiopathic thrombocytopenic purpura

Hand-Foot-Mouth disease

مورد اول حداقل دو ویژگی بارزبیماری رادرخود داردو دانشجو با اجزاءبیماری آشنا میگردد.(درواقع “تعریف به اجزا”صورت گرفته است) .

از معرف دوم این اطلاعات به دست می آید:

–          دلیل بیماری ناشناخته است(idiopathic)

–          درآن ترومبوپنی(کاهش پلاکت)رخ میدهد

–          پورپورا مشخصه ی بارزآن می باشد که علت اش هم ترومبوسیتوپنی است(ترکیبی ازتعریف به رسم)

دراصلاح آخر،بیماری دست-پا-دهان،عملا ترکیب سه general accident رخ میدهد.اما تصویری واضح و گویا و انحصاری از بیمار ی مورد وصف ارائه می شود.این نامگذاری ساده به پزشک با دانستن سه مکان بارز درگیری درامر تشخیص بسیارکمک میکند.

این موارد از نمونه های نام گذاری مطلوب برخلاف سه اصطلاح قبلی به حساب می آیند.

نتیجه گیری: گرچه احترام به بزرگان دانش درهررشته امری پسندیده است،اما همانها هم شاید راضی نباشند که با مجبورکردن دانشجویان به یادگیری نامهایشان،ایشان را عذاب دهیم.درواقع این نامها باید باشند،اما “صرفا جهت مطالعه”.

نامگذاریهای لاتین

ازجمله بدترین تجربه های دانشجویان درابتدای آموزش پزشکی شان اتفاق می افتد .همزمان با یادگیری درس آناتومی که ازمهمترین دروس پایه شان می باشد و با یادگیری کلماتی به زمختی “ابدوکتوس پولیسیس لونگوس”(تنها نام یک عضله است).

گرچه این نامگذاری درزبان لاتین بسیارگویاست،اما چون از زبانی غیر از فارسی و انگلیسی است،و نیاز به دانستن زبان سومی را علاوه بر زبانهای مادری وانگلیسی تحمیل میکند،نارواست.

abbreviations

ازجمله “معرف “های دیگر مورد استفاده درآموزش پزشکی abbreviationsیا “اختصارات” اند که اتفاقا بسیار کاربردی اند.مثلاITPکه بجای Idiopathic thrombocytopenic purpura بکار می رودو یا لفظTAPVC که درواقع نماینده یTotal Anomalous Pulmonary Venus Return می باشد.مهمترین ویژگی اختصارات تسهیل بیان موضوع است،که تسهیل تکرار بخاطر سپاری موضوع را به تبع آسانتر می کند.

criteria

از دیگر طرق تعریف سوژه درکتب مرجع پزشکی استفاده از کرایتریا(criteria)است.که درواقع مشخصات بیماری را با ذکر اجزا(تعریف به جزء)برمی شمارد(“جامع” اش می نماید)و سپس با آوردن بندی با این مضمون” بندهای پیشین فوق الذکر با بیماری دیگری توجیه نمی شوند” عمل تعریف را “مانع” نیزمی نماید.هرچند شاید از این شیوه ی صد البته کاربردی تعریف گریزی نباشد ،از معایب آن طولانی بودن بندهایش است .به نحوی که کرایتریای بیماری لوپوس به تنهایی یازده بند داردکه اگر چهارتایش روا گردد،لوپوس مطرح میشود.

نمونه ی این کرایتریاها درکتب پزشکی برای بیماریهایی مثل تب روماتیسمی(کرایتریای جونز)،اندوکاردیت عفونی(دوک)،روماتویید آرتریت،بیماری کاوازاکی وجود دارند.ایراد دیگر این است که کماکان proper namesمثل دوک و جونز و کاوازاکی درآنها رایج اند.

خلاصه اینکه پزشکان با دانستن فیزیولوژی بوجود آمدن تعاریف ،توانایی شان دربسط تعریف افزون میگرددومثلادرمثال مربوط به تعریف “انسان”دیدیم که چگونه با ترکیب چند جنس و فصل(دو کلیت از کلیتهای پنجگانه) چندین تعریف بوجود می آید.که البته از نظر تقریب به ذهن ومنحصربودن از قدرتهای متفاوتی برخوردارند.همچنین دیدیم که مثلا ترکیب دو عرض عام با هم میتواند حتی مبدع نامی درحد اسم خاص باشد(مرغ زاینده).

و اینکه شلختگی درایجاد اسامی غیرکاربردی درپزشکی تنها درنوردیدن این راه دشوار را دشوارتر کرده و سود دیگری ندارد.بهتر است کمیته ای به منظور یکسان سازی اصطلاحات و عبارات مرسوم درپزشکی تشکیل و کلیه مرجع نویسان ومقاله نگاران، ملزم به استفاده از آن اصطلاحات درکتابها و مقالات خویش گردند.تلاشهای انجام شده دراین راه مثل MeSH(Medical Subject Heading) به نظرناکافی است!

*درنگارش این متن ازکتب ذیل بهره برداری شده است:

منطق- دکترعلامه محمدرضا مظفر

-مبانی منطق-دکترمحمدعلی اژه ای